لغتنامه دهخدا
مرادات . [ م ُ ] (ع اِ) ج ِ مُراد. کامها. آرزوها. اغراض . مقاصد : از شهاب الدین مسعود شنیدم ...که هنوز ازهار مرادات در چمن سلطنت از اکمام تخمی تمام بیرون نیامده . (لباب الالباب ، از فرهنگ فارسی معین ).از این در برآید مرادات کس در فیض یزدان همین