اکنونلغتنامه دهخدااکنون . [ اَ ] (ق ) الحال و این زمان . (برهان ). حالا و کنون و الحال و در این وقت و این زمان . (ناظم الاطباء). به معنی الحال و این زمان است و ایدر و الحال و فی الحال ودمان و الان و بالفعل و اینک و همینک از مترادفات آن است . (از آنندراج ). این وقت . (از انجمن آرا). تلان . (منت
اکنون بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان اکنون بودن، درزمان حال بودن، بودن، امروزی بودن درجریان بودن، رایجبودن درزمان حال وجود داشتن
اکنونیلغتنامه دهخدااکنونی . [ اَ ] (ص نسبی ) حالایی . امروزی . و در این بیت مقابل غیر زمان و ابداعیت آمده است . زمانی ، زیرا موجودات یا ماده و مدت دارند (اکنون ثلاثه ) یا ماده دارند و مدت ندارند (فلکیات ) یا نه ماده دارند و نه مدت (تجردات یا مفارقات ) : اکنونیان روان
اکنونیلغتنامه دهخدااکنونی . [ اَ ] (ص نسبی ) حالایی . امروزی . و در این بیت مقابل غیر زمان و ابداعیت آمده است . زمانی ، زیرا موجودات یا ماده و مدت دارند (اکنون ثلاثه ) یا ماده دارند و مدت ندارند (فلکیات ) یا نه ماده دارند و نه مدت (تجردات یا مفارقات ) : اکنونیان روان
اکنون بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان اکنون بودن، درزمان حال بودن، بودن، امروزی بودن درجریان بودن، رایجبودن درزمان حال وجود داشتن