اکوزلغتنامه دهخدااکوز. [ اُ ] (ترکی ، اِ) به ترکی گاو خصی . (آنندراج ). در لهجه ٔ ترکی آذربایجان گاو نر را گویند.
عکوزلغتنامه دهخداعکوز. [ ع َک ْ کو ] (ع اِ) چوب دستی آهن دار. (منتهی الارب ). عکاز. (اقرب الموارد). و رجوع به عکاز شود. || جبه مانندی از آهن که مجذوم پای خود را بر آن گذارد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
کاکوشلغتنامه دهخداکاکوش . (اِ) بنفشه . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و آن گلی باشد معروف و مشهور. (برهان ) (شعوری ج 2 ورق 243). بنفسج . رجوع به بنفشه در همین لغت نامه شود.