اگرالغتنامه دهخدااگرا. [ اُ ] (اِ) نوعی از آش آرد.(برهان ) (از انجمن آرا) (از هفت قلزم ) (ناظم الاطباء). آش باشد مثل کاچی که از آرد پزند. (فرهنگ جهانگیری ). نوعی از آش آرد و شوربا. (آنندراج ) : کنج ملای فراق تو تبرخون خوردم تا چشیده بهم از بوی وصالت اگرا. <
آرایۀ شلومبرگرSchlumberger array, Schlumberger electrode arrayواژههای مصوب فرهنگستانآرایهای که در آن زوجالکترودهای داخلی برای اندازهگیری ولتاژ، در مقایسه با زوجالکترودهای خارجی جریان، خیلی به هم نزدیکاند
آرایۀ وِنِرWenner array, Wenner electrode arrayواژههای مصوب فرهنگستانآرایهای با الکترودهای همفاصله و متقارن که میتواند در امتداد خط اندازهگیری گسترش یابد
آرایۀ قطبی ـ قطبیpole-pole array, two-arrayواژههای مصوب فرهنگستانآرایهای که در آن دو الکترود جریان و پتانسیل پشت سر هم و در فاصلهای دور از هم بر روی خط برداشت (survey line) قرار میگیرند
آرایۀ دوقطبی ـ دوقطبیdipole-dipole array, double dipole arrayواژههای مصوب فرهنگستانآرایهای الکترودی که در آن یک دوقطبی جریان را به زمین میفرستد و دوقطبی مجاور اختلاف پتانسیل را اندازهگیری میکند
اطریةلغتنامه دهخدااطریة. [ اَ/ اِ ی َ ] (ع اِ) ماهیچه که نوعی از طعام اهل شام است . لا واحد له . و بعضی همزه را بکسر خوانند تا موافق بنای مفرد باشد. (منتهی الارب ). رشته ای که از میده ساخته با شیر و شکر می خورند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مأخوذ از تازی ، رشت
تاناگرالغتنامه دهخداتاناگرا. (اِخ ) شهری به یونان قدیم در «به اوتی » و بر کنار رود «آسوپوس » واقع است . در سال 457 ق . م . اسپارتیها در این شهر بر آتنیها پیروز شدند. این شهر یکی از شهرهای مهم بود و اکنون بنام «اسکامینو» معروف است و 100
سبزاگرالغتنامه دهخداسبزاگرا. [ س َ گ َ / گ رْ را ] (اِ مرکب ) سبزقبا، و آن مرغی است که آن را سبزک خوانند. (آنندراج ). رجوع به سبزقبا و سبزه قبا شود
استارا - زاگرالغتنامه دهخدااستارا - زاگرا. [ اِ گ ُ ] (اِخ ) شهری به بلغارستان (روم ایلی شرقی )، دارای 32000 تن سکنه .
بلورهای واگراdivergent crystalsواژههای مصوب فرهنگستانگروههای بلوری شعاعی متـ . بلورهای شعاعی radiated crystals