ایجازلغتنامه دهخداایجاز. (ع مص ) کوتاه کردن سخن و اختصار نمودن . (غیاث اللغات ). کوتاه کردن سخن و کوتاه گردیدن آن . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کوتاه کردن سخن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24) (تاج المصادر بیهقی ) :</sp
ایجازفرهنگ فارسی عمید۱. کوتاه کردن سخن.۲. اختصار و کوتاهی کلام.۳. (ادبی) در معانی، آوردن معنی بسیار در لفظ اندک.۴. [قدیمی] مختصر کردن
حجایزلغتنامه دهخداحجایز. [ ح َ ی ِ ] (ع اِ) یاقوت گوید: کأنه جمع حاجز و هوالمانع (بالزای )، من فلات العارض بالیمامة. (معجم البلدان ).
حجازلغتنامه دهخداحجاز. [ ح ِ ] (اِخ ) ابن المر. چنانکه در حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 140 آمده است . رجوع به حجازبن ابجر شود.
حجازلغتنامه دهخداحجاز. [ ح ِ ] (اِخ ) نام پرده ای از دوازده پرده ٔ موسیقی . یکی از دوازده مقام موسیقی .و گفته اند که آن از زنگوله خیزد. نام پرده ٔ سرود و به امالتش نیز گویند. (شرفنامه ٔ منیری ) : دو بهره ببغداد سوی حجیزبرآرند از ایشان یکی رستخیز <p class="a
حجازلغتنامه دهخداحجاز. [ ح ِ ] (ع اِ) هرچه بدان میان بندند وقت برچیدن دامن . (منتهی الارب ). || ریسمانی که بپای و کمر شتر بندند تا علاج زخم او کرده شود. هر ریسمانی که جامه را بدان بالا بندند. || آن رسن که سپل شتر بدان بر میان بندند. (منتهی الارب ). آن رسن که زانوی شتر بدان با میان بندند. (مهذ
ایجاز مخلواژهنامه آزاد این واژه را در اصطلاح حقوقی میتوان چنین معنی کرد: ایجاز مُخِل حالتی است که خلاصه گویی بیش از حد یا گزیده گویی بیش از اندازه، باعث ایجاد اختلال در رسیدن به مقصود فرد، در جریان امر رسیدگی، شود.
ایجاز مخلواژهنامه آزاد این واژه را در اصطلاح حقوقی میتوان چنین معنی کرد: ایجاز مُخِل حالتی است که خلاصه گویی بیش از حد یا گزیده گویی بیش از اندازه، باعث ایجاد اختلال در رسیدن به مقصود فرد، در جریان امر رسیدگی، شود.