حدهلغتنامه دهخداحده . [ ح َدْ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان آب (بلوک عنافجه ) بخش مرکزی شهرستان اهواز است . در 8هزارگزی شمال خاوری اهواز و 3هزارگزی خاوری راه آهن کنار کارون واقع است . جلگه و گرمسیر است . <span class="hl" di
حدةلغتنامه دهخداحدة. [ ح َدْ دَ ] (اِخ ) قلعه ای است به یمن از حَبّیة و آن از اعمال حب ّ است . (معجم البلدان ). در قضاء حبیه از سنجاق عسیر. (قاموس الاعلام ترکی ). || نام منزلی میان جده و مکه و آن وادیی است دارای حصن و نخلستان و آب جاری و قدما آنرا حَدّاء می گفتند. (معجم البلدان ). رجوع به حَ
حدةلغتنامه دهخداحدة. [ ح ِ دَ ] (ع مص ) (از «وح د») حِدَت . تنهائی . تنها بودن . یگانه بودن . یگانه شدن . (تاج المصادر). وحدت . و از آن است : علیحدة. یکتا و تنها ماندن . (منتهی الارب ). فعله من ذات حدته و علی ذات حدته و من ذی حدته ؛ یعنی از رای و دانش خود کرد آنرا. یقال : اعطِ کل واحد منهم ع
حدةلغتنامه دهخداحدة. [ ح ِ دَ ] (ع مص ) حد بر کسی راندن . || از کاری بازداشتن . (زوزنی ). || (اِ) سنگی که بر آب فرونرود. (نزهة القلوب خطی ).
ایده الغتنامه دهخداایده ا. [ اَی ْ ی َ دَ هَُل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خدای یاریش دهاد : اسماعیل بن عباد ایده اﷲ از برای ابی العباس ... به بیرون آوردن آب بعضی از این کاریزها قیام نمود. (تاریخ قم ص 42).
ایدهسازیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اندیشۀ خلاق سازی، تشکیل مفاهیم، مفهومسازی، مثلسازی برداشت، استنباط، نظر، استنباط شخصی، یافته، دیدگاه، زاویۀ دید تصور، رؤیا، اندیشه تصویر ذهنی، مفهوم، ایده، انگاره، ادراک صورت ذهنی، مثال، مثل، مُثُلافلاطونی، شکل منظر، چشمانداز هوس
ایده الغتنامه دهخداایده ا. [ اَی ْ ی َ دَ هَُل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خدای یاریش دهاد : اسماعیل بن عباد ایده اﷲ از برای ابی العباس ... به بیرون آوردن آب بعضی از این کاریزها قیام نمود. (تاریخ قم ص 42).
ایده آلیسمفرهنگ فارسی عمیدمکتبی که جهان مادی را ساخته و پرداختۀ تصور و اندیشه میداند و معتقد است که شناخت حقیقی تنها در حوزۀ تصورات بهدست میآید؛ آرمانگرایی؛ خیالپرستی.
زایدهلغتنامه دهخدازایده . [ ی ِ دَ ] (اِخ ) زائده . آزادکرده ٔ عمربن الخطاب است . وی درک صحبت حضرت رسول (ص ) کرده و بعبادت بسیار شهرت یافته و پاره ای احادیث نقل کرده است . نام او زبیده نیز ضبط شده . (از قاموس الاعلام ترکی ). ابوسعد نیشابوری در کتاب شرف المصطفی (از ابن حجر در الاصابه ) این زن ص
مایدهلغتنامه دهخدامایده . [ ی ِ دَ / دِ ] (از ع ، اِ) مائده . خوان . سفره : چون از انشاد این قصیده فراغ حاصل آمد مایده نهادند مزین به اصناف مطعوم ... (تاریخ بیهق ص 161).کشیده مایده یک میل در میل <br
مکایدهلغتنامه دهخدامکایده . [ م ُ ی َ دَ / ی ِ دِ ] (از ع ، اِمص ) مکایدة. مکایدت : بر سبیل مکایده با پدر در نهان به خلیفه ٔ بغداد و به سلاطین و ملوک دیگر بلاد، کسان فرستاده است . (جهانگشای جوینی ). و رجوع به مکایدت و مکایدة شود.
فایدهلغتنامه دهخدافایده . [ ی ِ دَ / دِ ] (از ع ، اِ) فائدة. سود. بهره . نتیجه : این قصه هرچند دراز است در او فایده هاست . (تاریخ بیهقی ).گرچه موش از آسیا بسیار دارد فایده بیگمان روزی فروکوبد سرش خوش آسیا.
مزایدهلغتنامه دهخدامزایده . [ م ُ ی َ دَ ] (از ع ، مص ) بر یکدیگر افزودن . (تاج المصادر) (زوزنی ). بالای دست هم رفتن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). افزودگی از طرفین . (ناظم الاطباء). چیزی را در معرض فروش گذاشتن که هر خریداری که بیشتر بها گوید مال او باشد که لفظ دیگرش حراج است . مثال : دولت هر چ