ایدی المتعاقبهفرهنگ فارسی عمیددستهای پیدرپی در معامله، کسی کالایی را بخرد و به دیگری بفروشد و او هم به کس دیگر بفروشد.
حدیلغتنامه دهخداحدی . [ ح َ دا ](ع ق ) هرگز. هگرز. هیچوقت . هیچگاه . ابداً. همیشه : لاافعله حدی الدهر (منتهی الارب )؛ ای ابداً.
حدیلغتنامه دهخداحدی . [ ح ُ دا ] (ع اِ) سرودی که شتربانان عرب سرایند شتران را تا تیز روند : نبینی شتر بر حدای عرب که چونش برقص اندر آرد طرب . سعدی (بوستان ).منزل سلمی که بادش هردم از ما صد سلام پر حدای ساربانان بینی و بانگ جرس
حذیلغتنامه دهخداحذی . [ ح َذْی ْ ] (ع مص ) گزیدن شیر تیز و جز آن زبان را. || بسیار درانیدن ، چنانکه پوست را. || حذی به سکین ؛ بریدن به کارد. || حذی به لسان ؛ غیبت کردن کسی را. (از منتهی الارب ). || حذی لسان ؛ زبانگز شدن . گزیدن زبان .
ایدیلغتنامه دهخداایدی . [ اَ ] (حرف ربط) کلمه ٔ رابطه نیز باشد که بعربی ایضاً خوانند و ظاهراً در این معنی با لغت اندی تصحیف خوانی شده باشد. واﷲ اعلم . (برهان ) (آنندراج ) (از جهانگیری ). کلمه ٔ رابطه به معنی نیز. (ناظم الاطباء).
حسین ایدیلغتنامه دهخداحسین ایدی . [ ح ُ س َ ن ِ ] (اِخ ) ابن جمال الدین حسین قهستانی . او راست : شرح قصیده ٔ ابن سینادر نفس و روح (عینیه ؟). (هدیة العارفین ج 1 ص 332).
قایدیلغتنامه دهخداقایدی . [ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان جم بخش کنگان شهرستان بوشهر. در 63000گزی خاور کنگان و 2000 گزی جنوب راه مالرو کنگان به پشتکوه و در جلگه واقع است . هوای آن معتدل مالاریائی است .1
ایدیلغتنامه دهخداایدی . [ اَ ] (حرف ربط) کلمه ٔ رابطه نیز باشد که بعربی ایضاً خوانند و ظاهراً در این معنی با لغت اندی تصحیف خوانی شده باشد. واﷲ اعلم . (برهان ) (آنندراج ) (از جهانگیری ). کلمه ٔ رابطه به معنی نیز. (ناظم الاطباء).