مقدارسنجی 2assayواژههای مصوب فرهنگستان[شیمی] تعیین مقدار کمی یا کیفی اجزای یک ماده [علوم دارویی] تعیین مقدار هریک از اجزای دارویی موجود در فراورده متـ . تعیین مقدار
بالگرد هجومیassault helicopterواژههای مصوب فرهنگستانبالگردی که از آن در جابهجایی نیروهای هجومی خودی برای درگیری با نیروهای دشمن و حمله به آنها یا تصرف و حفظ عوارض حساس منطقة عملیات استفاده میشود
ردة هجومیassault echelonواژههای مصوب فرهنگستانعنصری از واحدها و نیروهای رزمی و هوایی در عملیات آبخاکی که مأموریت ادارة حملة اولیه بر روی مناطق عملیاتی را بر عهده دارد
آتش هجومیassault fireواژههای مصوب فرهنگستاننوعی آتش که سربازان حملهکننده در هنگام نزدیک شدن به دشمن اجرا میکنند
ایصاءلغتنامه دهخداایصاء. (ع مص ) (از «وص ی ») اندرز کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 23). || فرض نمودن . (منتهی الارب ). فرض کردن .(ناظم الاطباء). || وصی گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج
ایصابلغتنامه دهخداایصاب . (ع مص ) (از «وص ب ») بیمار شدن . || بیمار گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دردمند کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || پیوسته بودن بر چیزی و نیکو قیام نمودن برآن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مواظب شدن بر چیزی . (از ناظم الاطباء).
ایصادلغتنامه دهخداایصاد. (ع مص ) (از «وص د») ثابت ساختن . (منتهی الارب ). حظیره ساختن . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || برآغالانیدن سگ و جز آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بند کردن در و قفل کردن ، یقال اوصد الباب و اوصد (مجهولا) فهو موصد و قوله تعالی :
ایصافلغتنامه دهخداایصاف . (ع مص ) (از «وص ف ») خدمتکاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || به حد خدمت رسیدن غلام و کنیزک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). فرا خدمت آمدن غلام . (تاج المصادر بیهقی ).
ایصاللغتنامه دهخداایصال . (ع مص ) (از «وص ل ») رسانیدن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رساندن . رسانیدن . (صراح اللغة). رسانیدن نامه و جز آن . (تاج المصادر بیهقی ) : منصور عذر او مقبول داشت و به ارسال و ایصال او بحضرت مثال داد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص <span c
ایصاءلغتنامه دهخداایصاء. (ع مص ) (از «وص ی ») اندرز کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 23). || فرض نمودن . (منتهی الارب ). فرض کردن .(ناظم الاطباء). || وصی گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج
ایصابلغتنامه دهخداایصاب . (ع مص ) (از «وص ب ») بیمار شدن . || بیمار گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دردمند کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || پیوسته بودن بر چیزی و نیکو قیام نمودن برآن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مواظب شدن بر چیزی . (از ناظم الاطباء).
ایصادلغتنامه دهخداایصاد. (ع مص ) (از «وص د») ثابت ساختن . (منتهی الارب ). حظیره ساختن . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || برآغالانیدن سگ و جز آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بند کردن در و قفل کردن ، یقال اوصد الباب و اوصد (مجهولا) فهو موصد و قوله تعالی :
ایصافلغتنامه دهخداایصاف . (ع مص ) (از «وص ف ») خدمتکاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || به حد خدمت رسیدن غلام و کنیزک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). فرا خدمت آمدن غلام . (تاج المصادر بیهقی ).
ایصاللغتنامه دهخداایصال . (ع مص ) (از «وص ل ») رسانیدن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رساندن . رسانیدن . (صراح اللغة). رسانیدن نامه و جز آن . (تاج المصادر بیهقی ) : منصور عذر او مقبول داشت و به ارسال و ایصال او بحضرت مثال داد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص <span c