ایقادلغتنامه دهخداایقاد. (ع مص ) (از «وق د») آتش افروختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ، ص 24) (از اقرب الموارد). || گذاشتن .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد): اوقد للصبی ناراً؛ وا گذار کرد آن کودک
حکایاتلغتنامه دهخداحکایات . [ ح ِ ] (ع اِ)ج ِ حکایت . نقل ها و روایتها. (آنندراج ) : الف لام را تلک آیات رابخوان تا بدانی حکایات را. شمسی (یوسف و زلیخا).مقامات و مقالات ایشان مدون است و بحکایات و روایات مبرهن . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی )
حکایتلغتنامه دهخداحکایت . [ ح ِی َ ] (ع مص ) بازگفتن از چیزی . (صراح ). بازگفتن چیزی . بازگفتن گفتاری را. (منتهی الارب ). سخن نقل کردن . قول کسی را گفتن . سخن کسی بازگفتن . قول کسی را نقل کردن . نقل کردن . || شباهت داشتن . || نشان دادن از. || (اِ) داستان . دستان . || مطلب . مسئله . قضیه . || گ
احکادلغتنامه دهخدااحکاد. [ اِ ] (ع مص ) بازپس شدن به . بازپس شدن بسوی . (منتهی الارب ). || اعتماد کردن . (منتهی الارب ).
احقادلغتنامه دهخدااحقاد. [ اِ ] (ع مص ) بکینه آوردن . (زوزنی ) (منتهی الارب ). || نیافتن چیزی از معدن بعد از جستن . نایافتن چیزی از معدن . (تاج المصادر).