لغتنامه دهخدا
الف دادن . [ اِ دَ ] (مص مرکب ) الفت دادن . مونس کردن . خوگر کردن . سازوار گردانیدن . دوست گردانیدن . رجوع به اِلف و اُلفَت شود: ایلاف ؛ الف دادن . (تاج المصادر بیهقی ) : لطف باری این پلنگ و رنگ راالف داد و برد از ایشان جنگ را. <p class="au