ایناقلغتنامه دهخداایناق . (ترکی مغولی ، اِ) ایناغ . ایناک . ندیم . مقرب . مصاحب . ج ، ایناقان . (فرهنگ فارسی معین ) : ای ترک نازنین که دل افروز و دلکشی ایناق دلربایی و امراق اینشی .وصاف .
سرزنشلغتنامه دهخداسرزنش . [ س َ زَ ن ِ ] (اِمص مرکب ) نکوهش و ملامت . (آنندراج ). توبیخ . سرکوفت . سراکوفت . بیغاره . نکوهش : نه بیغاره دیدند بر بدکنش نه درویش را ایچ سوسرزنش . ابوشکور.چنین داد پاسخ که بر بدکنش نباید مگر کشتن و