اینتلغتنامه دهخدااینت . [ ن ْت ْ / ن َ ] (ضمیر + ضمیر) تو را این ، چنان که گویند:اینت میرسد؛ یعنی تو را این میرسد. (برهان ) (هفت قلزم ). این تو را. (آنندراج ) (انجمن آرا) : چشمت همیشه مانده بدست توانگران تا اینت بدره آرد و آن خ
اینتفرهنگ فارسی معین(نَ یا نْ تْ) (شب جم .) 1 - این ترا، ترا این . 2 - زهی ! به به ! در مورد تعجب نیز به کار می رود.
پهندلغتنامه دهخداپهند. [ پ َ هََ ] (اِ) دامی باشد که بدان آهو گیرند. (برهان ). تله : چون نهاد او پهند را نیکوقید شد در پهند او آهو.رودکی .
عندلغتنامه دهخداعند. [ ع ِ دَ / ع َ دَ / ع ُ دَ ] (ع اِ) ظرف غیرمتصرف است برای مکان ، خواه حقیقی باشد، مانند: جلست عند زید (نزد زید نشستم )؛ و خواه مجازی ، مانند: عند زید علم ٌ (زید را علمی است ). و برای زمان نیز بکار رود، م
حانثلغتنامه دهخداحانث . [ ن ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حنث . شکننده ٔقسم . خلاف کننده ٔ قسم . شکننده ٔ سوگند. سوگندشکننده . سوگندشکن . || زنهارخوار. || خلف وعده کننده . خلف عهد کننده . || مائل شده ازحق به باطل . || مائل شده از باطل به حق .- حانث گردانیدن کسی را ؛ مائل
حانطلغتنامه دهخداحانط. [ ن ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حنوط. || احمر حانط؛ نیک سرخ . سخت سرخ . سرخ سرخ . سرخی سرخ . احمر قانی . || ثمره ٔ غضا. || ادیم حانط؛ پوست سرخ رنگ . || مرد باگندم . مرد با گندم بسیار. || حانطالصرة؛ خداوند صره ٔ کلان . بسیاردرم . || حانطالی ّ؛ دشمن است با من و کینه دارد. (من
اینترنتinternetواژههای مصوب فرهنگستانشبکۀ جهانی رایانهها متشکل از تعداد زیادی شبکۀ رایانهای بههمپیوسته و گسترده در سطح جهان
اینترنتبارگیinternet addictionواژههای مصوب فرهنگستانوابستگی به اینترنت بهحدیکه روابط فرد را با دیگران مختل سازد متـ . نتبارگی netaddiction وببارگی web addiction
راستینفرهنگ فارسی عمیدراستی؛ حقیقی؛ واقعی: ◻︎ حاسدم گوید چرا باشی تو در درگاه شاه / اینت بغضی آشکارا، اینت جهلی راستین (منوچهری: ۹۰).
خلاوهفرهنگ فارسی عمیدسرگشته؛ حیران؛ سراسیمه: ◻︎ به خویش آی و چنین خویش را خلاوه مکن / که اینت گوید گول است و آنت گوید دنگ (مولوی۳: ۱۴۸۳).
اینترنتinternetواژههای مصوب فرهنگستانشبکۀ جهانی رایانهها متشکل از تعداد زیادی شبکۀ رایانهای بههمپیوسته و گسترده در سطح جهان
اینترنتبارگیinternet addictionواژههای مصوب فرهنگستانوابستگی به اینترنت بهحدیکه روابط فرد را با دیگران مختل سازد متـ . نتبارگی netaddiction وببارگی web addiction
مباینتلغتنامه دهخدامباینت . [ م ُ ی َ ن َ ] (ع اِمص ) (از «مباینة» عربی ) ناسازواری . ناسازگاری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مأخوذ ازتازی ، جدائی و دوری و تفاوت وبینونت . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
ملاینتلغتنامه دهخداملاینت . [ م ُ ی َ / ی ِ ن َ ] (از ع ، اِمص ) ملاینة. نرمی کردن . نرمی . خوش رفتاری . مدارا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : دستور در لباس ملاینت و مخادعت سخن آغاز کرد و گفت ... (مرزبان نامه چ قزوینی ص <span class="hl" d