ایچلغتنامه دهخداایچ . (ق ) هیچ . (آنندراج ) (انجمن آرا) (برهان ) (غیاث اللغات ) : بانگ زله کرد خواهد کر گوش و ایچ ناساید مگر ما از خروش . رودکی (دیوان چ نفیسی ص 1079).یکی بهره را بر سه بهره است بخ
پایة تیرک دهانهhatch carrier, hatch socket, beam socket, hatch beam shoeواژههای مصوب فرهنگستانهریک از پایههای دو طرف انبار که تیرکهای دهانه را نگه میدارد
زبانهای هستهآغازhead-first languages, head-initial languagesواژههای مصوب فرهنگستانزبانهایی که در آنها هستۀ گروه در ابتدای آن قرار میگیرد
زبانهای هستهپایانhead-last languages, head-final languagesواژههای مصوب فرهنگستانزبانهایی که در آنها هستۀ گروه در انتهای آن قرار میگیرد
نقشههای چونساختas-built drawings, as-builts, record drawingsواژههای مصوب فرهنگستاننقشههایی که پیمانکار پس از پایان کار و مطابق با اجرای واقعی کار تهیه میکند
ایچاایچلغتنامه دهخداایچاایچ . (ترکی ، اِ مرکب ) نوشانوش پیاله ٔ شراب . (آنندراج ) (بهار عجم ).گردش مدام پیاله ٔ شراب . (ناظم الاطباء) : از فقیهان شد و مدی منع جام باده رادر صبوحی بانگ ایچاایچ میدانیم ما.میرنجات (از بهار عجم ).
ایچرهلغتنامه دهخداایچره . [ رَ / رِ ] (ترکی ، اِ) در ترکی به معنی در میان و اندرون . (غیاث ) (آنندراج ).
بابفرهنگ فارسی عمیدپدر: ◻︎ به گیتی نه فرزند مانَد نه باب / تو بر سوک باب ایچگونه متاب (فردوسی۲: ۱۵۶۴).
خشتچهفرهنگ فارسی عمید= خشتک: ◻︎ به جای خشتچه گر شست نافه بردوزی / هم ایچ کم نشود بوی گنده از بغلت (عماره: شاعران بیدیوان: ۳۵۳).
پشلیدنلغتنامه دهخداپشلیدن . [ پ َ ش َ دَ ] (مص ) چسبیدن . دوسیدن . لصق . التصاق . لزق . التزاق : که بی داور این داوری نگسلدو بر بی گناه ایچ بد نپشلد. ابوشکور.و رجوع به بشلیدن شود.
ایچاایچلغتنامه دهخداایچاایچ . (ترکی ، اِ مرکب ) نوشانوش پیاله ٔ شراب . (آنندراج ) (بهار عجم ).گردش مدام پیاله ٔ شراب . (ناظم الاطباء) : از فقیهان شد و مدی منع جام باده رادر صبوحی بانگ ایچاایچ میدانیم ما.میرنجات (از بهار عجم ).
ایچرهلغتنامه دهخداایچره . [ رَ / رِ ] (ترکی ، اِ) در ترکی به معنی در میان و اندرون . (غیاث ) (آنندراج ).
دایچلغتنامه دهخدادایچ . (اِخ ) (تلفظ ترکی دوچ ) نامی که بقوم و نژاد آلمانی دهند و بدین سبب سرزمین آلمان را دایچ لاند (دوچ لند) نامند. (قاموس الاعلام ترکی ).
نایچلغتنامه دهخدانایچ . [ ی ِ ] (اِ) نایی باشد که مطربان نوازند. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از جهانگیری ). رجوع به نایچه و نَیچه شود.
ایچاایچلغتنامه دهخداایچاایچ . (ترکی ، اِ مرکب ) نوشانوش پیاله ٔ شراب . (آنندراج ) (بهار عجم ).گردش مدام پیاله ٔ شراب . (ناظم الاطباء) : از فقیهان شد و مدی منع جام باده رادر صبوحی بانگ ایچاایچ میدانیم ما.میرنجات (از بهار عجم ).