بابریلغتنامه دهخدابابری . [ ب ِ ] (ص نسبی ) منسوب به بابر. رجوع به همین نام شود. || (اِخ ) سلسله ای از سلاطین مغول هندی . مؤسس آن ظهیرالدین بابر است . رجوع به بابر (ظهیرالدین ) شود.
ابراهیم بابریلغتنامه دهخداابراهیم بابری . [ اِ م ِ ب ِ ] (اِخ ) هجدهمین پادشاه از سلسله ٔ بابری مغول در هندوستان (1132 هَ .ق .).
باباریلغتنامه دهخداباباری . (معرب ، اِ) (معرب لاتینی پیپر، بمعنی فلفل ) بلغت یونانی فلفل سیاه را گویند که در آش و طعام کنند و اگر زن بعد از مجامعت بخود برگیرد هرگز آبستن نگردد. (برهان ) (آنندراج ). فلفل اسود. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به بابادی شود.
قاردیکشنری عربی به فارسیقير معدني , قيرنفتي , قير طبيعي , برگ بو , درخت غار , برگ غار که نشان افتخاربوده است , بابرگ بويا برگ غاراراستن