مجرفدیکشنری عربی به فارسیبيل , بيلچه , خال پيک , خال دل سياه , بيل زدن , با بيل کندن , بابيل برگرداندن
بطاطةدیکشنری عربی به فارسیسيب زميني , انواع سيب زميني , کج بيل , چاقوي کوتاه , بيلچه مخصوص کندن علف هرزه , بابيل کندن (منهدم کردن)
تاج الدینلغتنامه دهخداتاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابراهیم بن روشن امیربن بابیل بن شیخ پندار الکردی السنجابی معروف به شیخ زاهد گیلانی ازپیشوایان طریقت و مراد شیخ صفی الدین اردبیلی است :... شیخ صفی الدین اولیاء شیراز را وداع فرموده و بجانب اردبیل باز گشت و نوبت دیگر شرف خدمت والده دریافته و ت
زاهد گیلانیلغتنامه دهخدازاهد گیلانی .[ هَِ دِ ] (اِخ ) تاج الدین ابراهیم فرزند روشن امیر.در کتاب اسس المواهب السنیة فی مناقب الصفویة، مشهور به صفوة الصفاء، تألیف توکلی بن اسماعیل بن حاجی اردبیلی معروف به ابن بزاز که در شرح احوال شیخ صفی الدین اردبیلی جد پادشاهان صفوی است بمناسبت آنکه شیخ صفی الدین
الغتنامه دهخداا. [ اَ ] (پیشوند) همزه ٔمفتوحه در زبانهای باستانی ما علامت سلب و نفی بوده ،چون : ابرنایو؛ نابرنا، نابالغ. اَمهرک َ؛ بی مرگ . (اوستائی ). اکرانه ؛ بی کنار، بی کرانه ، نامتناهی . و این حرف برای چنین معنی در کلمه ٔ اَسغدَه ، به معنی ناسوخته ، یا نیم سوز و نیز در کلمه ٔ اپیشه ،