باتلغتنامه دهخدابات . (اِخ ) بَث . باث . نام شهریست در انگلستان که در ناحیه ٔ سمرست بر نهر آون در 17هزارگزی مشرق بریستول و در 160هزارگزی جنوب غربی لندن واقع شده و یکی از شهرهای زیبای اروپا میباشد. جمعیت آن <span class="hl" d
باتلغتنامه دهخدابات . (اِخ ) نام شهر و بندری در ممالک متحده ٔ آمریکای شمالی است در جمهوری مِین ، بر نهر کنبک ، دارای 14700 تن نفوس و مرکز ساختن کشتی های جنگی است .
باتلغتنامه دهخدابات . [ بات ت ] (ع ص ) لاغر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنکه بر نتواند خاست از نزاری . || منقطع، و منه طلاق بات و بیع بات . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). طلاق بات یعنی طلاق بائن که رجعت در آن روا نباشد.و بیع بات ، معامله ای که اختیار فسخ در آن نبود. || سخت گول . (آنندراج ) (ناظم
سمت ـ سرعتنمای نیمرخ بادVAD wind profile, VWPواژههای مصوب فرهنگستاننیمرخ زمان- بلندای بُردار افقی حاصل از روبش (scanning) رادار داپلر با استفاده از الگوریتم/ خوارزمی سمت- سرعتنما
باد صدوبیستروزهbad-i-sad-o-bistroz, wind of 120 daysواژههای مصوب فرهنگستانبادی قوی با منشأ موسمی (monsoon) که در منطقۀ سیستان از سمتهای شمالغرب تا شمال ـ شمالغرب میوزد متـ . باد سیستان seistan
ضرب قویstrong beat, accented beat, down beatواژههای مصوب فرهنگستاننخستین ضرب هر میزان و سومین ضرب میزانهای چهارضربی
قاعدۀ طوقهbead face, bead ledge, bead soleواژههای مصوب فرهنگستانبخشهای تخت ناحیۀ طوقه، بین پاشنه (heel) و پنجه (toe)، که بر روی نشیمن طوقه قرار میگیرد
روغن طوقهbead butter, bead lubeواژههای مصوب فرهنگستانلیزانۀ (lubricant) لازم برای جلوگیری از صدمه دیدن تایر و جااندازی آسان آن بر روی رینگ (rim)
باتکلغتنامه دهخداباتک . [ ت ِ ] (ع ص ) برّان : سیف باتک ؛ شمشیر برّان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تیز.
باتولغتنامه دهخداباتو. (اِ) بمعنی باتس باشد که ترنج است . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (شعوری ) (دمشقی ). اترج . (دمشقی ). اترنج . (دمشقی ) (الفاظالادویه ). || حب السلاطین . (برهان ). حب السلاطین که او را دند نیز نامند. (آنندراج ) (انجمن آرا) (جهانگیری ) (شعوری ). رجوع به کرچک هندی شود. به
باتولغتنامه دهخداباتو. (اِخ ) یا صاین خان . نام یکی از پادشاهان چنگیز. (برهان ) . نام یکی از خوانین مغول که او را باتوخان گفتندی و شهر سرای که از بلاد ترکستانست سرای باتو خوانند. (آنندراج ) (انجمن آرا): در سال 642 هَ . ق . اوگتای قاآن بعد از مراجعت از چین در
گپباتchatbot, chatterbotواژههای مصوب فرهنگستانبرنامهای نرمافزاری یا دستورگانی که برای شبیهسازی مکالمة یک شخص واقعی طراحی شده است متـ . بات گپزن
تحویل با ترخیصdelivered duty paidواژههای مصوب فرهنگستاننوعی قرارداد حمل که در آن فروشنده کالا را پس از پرداخت عوارض و ترخیص آن در مقصد به خریدار تحویل میدهد اختـ . تحویل بات DDP
باتکلغتنامه دهخداباتک . [ ت ِ ] (ع ص ) برّان : سیف باتک ؛ شمشیر برّان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تیز.
باتولغتنامه دهخداباتو. (اِ) بمعنی باتس باشد که ترنج است . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (شعوری ) (دمشقی ). اترج . (دمشقی ). اترنج . (دمشقی ) (الفاظالادویه ). || حب السلاطین . (برهان ). حب السلاطین که او را دند نیز نامند. (آنندراج ) (انجمن آرا) (جهانگیری ) (شعوری ). رجوع به کرچک هندی شود. به
باتولغتنامه دهخداباتو. (اِخ ) یا صاین خان . نام یکی از پادشاهان چنگیز. (برهان ) . نام یکی از خوانین مغول که او را باتوخان گفتندی و شهر سرای که از بلاد ترکستانست سرای باتو خوانند. (آنندراج ) (انجمن آرا): در سال 642 هَ . ق . اوگتای قاآن بعد از مراجعت از چین در
حدیقةالنباتلغتنامه دهخداحدیقةالنبات . [ ح َ ق َ تُن ْ ن َ ] (اِخ ) در بلنسیه بوده است . رجوع به الحلل السندسیه ج 1 ص 350 شود.
حرباتلغتنامه دهخداحربات . [ ح َ رَ / ح َ ](ع اِ) ج ِ حَربة. (منتهی الارب ). فسادهای دین . || نیزه زنیها. || سلب های مال کسان .
حرف اثباتلغتنامه دهخداحرف اثبات . [ ح َ ف ِ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حرف رابطه . رجوع به حرف رابطه شود.
پیر خراباتلغتنامه دهخداپیر خرابات . [ رِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) پیرمردی که در میکده ها شراب میفروشد. || مرشد و راهنمای تصوف و معرفت . در اصطلاح متصوفه عبارت از مرشد کامل و مکمل است که مریدی را بترک رسوم و عادات میدارد و براه فقر و فنا می سپارد. و نیز سالک و عاشق لاابالی را گویند که افعال و ص
خراباتلغتنامه دهخداخرابات . [ خ َ ] (اِ) شرابخانه . بوزخانه . (از برهان قاطع). میخانه . (شرفنامه ٔ منیری ) (از غیاث اللغات ) (آنندراج ) (مأخوذ از زمخشری ). میکده : دفتر به دبستان بود و نقل به بازاروین نرد بجایی که خرابات خراب است . منوچهری