باحوریلغتنامه دهخداباحوری . (ص نسبی ) منسوبست به باحور یا باحورا، شدت گرمای تموز. روز بسیار گرم .- یوم باحوری ؛ روز بحران ، و مراد از آن بیست وچهار ساعت باشد. مولد است . روزی که بیمار را تغییری پدید آید. (ناظم الاطباء) : تبشهای باحوری از
باورچیلغتنامه دهخداباورچی . [ وَ ] (اِ) آشپز. در لغت خوارزم بمعنی چاشنی گیر است . (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 198). طباخ . قدار. (منتهی الارب ). دیگ پز. پزنده . خوالیگر. خورده پز. مطبخی . خوراک پز. در هندوستان طباخ و آشپز را گویند.
باوریلغتنامه دهخداباوری . [ وَ ] (اِخ ) حسین بن یوحن بن ابونةبن نعمان باوری . مدتها در اصفهان بود و از گروهی مردم دانشمند کسب دانش کرد و در اصفهان در ماه ربیعالاول سال 587 هَ . ق . درگذشت . (از معجم البلدان ).
باوریلغتنامه دهخداباوری . [ وَ ] (حامص ) این کلمه در معنی حاصل مصدری بکار رود اما نه جداگانه بلکه بصورت ترکیب آید چون :- بدباوری ، دیرباوری ، زودباوری ، خوش باوری ؛ در معانی بدباور بودن . دیرباور بودن . زودباور بودن . خوش باور بودن و غیره .
خوش باوریلغتنامه دهخداخوش باوری . [ خوَش ْ / خُش ْ وَ ] (حامص مرکب ) زودباوری . سهل القبولی . || کنایه از سادگی است .
باحوریةلغتنامه دهخداباحوریة. [ ری ی َ ] (ع ص نسبی ) ایام باحوریة؛روزها باشد که در آن بحران واقع شود. قسمی از آن بحران تام است و آن در این بیت مذکور است : در یدک و کا کدو کز میدان یقین لابالد و لزم ایام بحارین را گزین .و قسمی غیرتام و آنرا ایام روز و واقع در وس
بحرانلغتنامه دهخدابحران . [ ب ُ ] (ع اِ) تغییری که بیمار را پیدا آید در تب و با یوم اضافه شود چنانکه گویند «یوم بحران ». (ناظم الاطباء). یوم باحوری برخلاف قیاس نیز گفته شده است به انتساب به باحور یا باحوراء که شدة گرمای تابستان باشد. (از منتهی الارب ). شدت بعض بیماریها چون تب مطبقه در روزهای م
باحورلغتنامه دهخداباحور.(ع اِ) بخاری را گویند که در هوای گرم از زمین برخیزد. (برهان ). بخاری را گویند که زبر زمین خیزد. (شرفنامه ٔ منیری ) (شعوری ). || بسیاری و سختی گرما. (برهان ). گرمای سخت . تموز. شدت گرما. (قطر المحیط). ایام باحور، ایام باحورا؛ روزهای گرم . هفت روزند اولشان نوزدهم تموز و ا
دستبردلغتنامه دهخدادستبرد. [ دَ ب ُ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) دست بردن . بازی و گرو بردن از حریف . (برهان ). بازی بردن . (آنندراج ). بردن بازی . (از انجمن آرا). گرو برای حریف . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). سبقت گیری : به هر دست خواهی برون آی با من ز تو دستب
باحوریةلغتنامه دهخداباحوریة. [ ری ی َ ] (ع ص نسبی ) ایام باحوریة؛روزها باشد که در آن بحران واقع شود. قسمی از آن بحران تام است و آن در این بیت مذکور است : در یدک و کا کدو کز میدان یقین لابالد و لزم ایام بحارین را گزین .و قسمی غیرتام و آنرا ایام روز و واقع در وس