باخترلغتنامه دهخداباختر. [ ت َ ] (اِ) شمال . در اوستا بمعنی شمال است و اصل آن اباختر یعنی ماورأتر، آنطرف تر. (فرهنگ شاهنامه ٔ رضازاده ٔ شفق ). در اوستا اَپاخْتَرَ یا اَباخْذَر آمده . در فارسی باختر گوئیم . در مزدیسنا آرامگاه اهریمن و دیوها و جای دوزخ خوانده شده . (خرده اوستا تفسیر پورداودحاشی
باخترلغتنامه دهخداباختر. [ ت َ ] (اِخ ) باختریش . باکتریان . بلخ . آسیای علیا. در قدیم به این اسم مملکت وسیعی را می نامیدند که شامل بود همه ٔ جزء شرقی ایران را و محدود بود در شمال بواسطه ٔسغدیان و رود آمو و در مشرق بواسطه ٔ سیتی و در جنوب بواسطه ٔ هندوستان و جبال هند و کوه و پایتخت آن شهرباختر
اشکانیان باخترلغتنامه دهخدااشکانیان باختر. [ اَ نیا ن ِ ت َ ] (اِخ ) شعبه ٔ سوم سلسله ٔ اشکانیان بودند که از باختر تا هند در تصرف آنان بود ولی از اشکانیان ایران تبعیت میکردند. رجوع به تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2615 شود.
باختروسلغتنامه دهخداباختروس . [ ت َ ] (اِخ ) نام رودیست که از شهر باختر میگذرد و ایالت و شهر باختر نام خود را ازین رود گرفته اند. (ایران باستان ص 1693).
واخترلغتنامه دهخداواختر. [ ت َ ] (اِ) باختر و مشرق . (ناظم الاطباء). بر وزن و معنی باختر. (آنندراج ).
باختروسلغتنامه دهخداباختروس . [ ت َ ] (اِخ ) نام رودیست که از شهر باختر میگذرد و ایالت و شهر باختر نام خود را ازین رود گرفته اند. (ایران باستان ص 1693).
اشکانیان باخترلغتنامه دهخدااشکانیان باختر. [ اَ نیا ن ِ ت َ ] (اِخ ) شعبه ٔ سوم سلسله ٔ اشکانیان بودند که از باختر تا هند در تصرف آنان بود ولی از اشکانیان ایران تبعیت میکردند. رجوع به تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2615 شود.