باذآوردلغتنامه دهخداباذآورد. [ وَ ] (اِخ )(گنج ...) همان بادآورد باشد. رجوع به بادآورد و گنج بادآورد و فارسنامه ٔ ابن البلخی چ لیدن ص 104 شود.
کوالفلغتنامه دهخداکوالف . [ ک َ ل ِ ] (اِ) دوایی است که آن را بادآورد گویند و به عربی شوکةالبیضا خوانند. (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بادآورد. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و رجوع به بادآورد شود.
گنج بادآورلغتنامه دهخداگنج بادآور. [ گ َ ج ِ وَ ] (اِخ ) گنج باد. گنج بادآورد. رجوع به گنج بادآورد شود.