بادبانفرهنگ فارسی عمید۱. پردهای که در کشتی بادی نصب میکنند برای استفاده از قوۀ وزش باد جهت حرکت دادن کشتی؛ خیمۀ کشتی؛ شراع.۲.[قدیمی] گریبان.۳. [قدیمی] سرآستین.⟨ بادبان اخضر:۱. بادبان سبز.۲. [قدیمی، مجاز] آسمان.
بادبانلغتنامه دهخدابادبان . (اِ مرکب ) پرده ای باشد که بر تیر کشتی بندند. (برهان )(آنندراج ) (انجمن آرا). جامه ای که در رخ باد در جهاز و کشتی بندند از جهت سرعت سیر. (شرفنامه ٔ منیری ). تیر که بوقت جستن باد در کشتی راست دارند و جامه بر آن آویزند تا در رفتن خطا نکند و بشتاب رود. (صحاح الفرس ). جَ
بادبانsailواژههای مصوب فرهنگستانصفحهای گسترده و عموماً پارچهای برای بهکارگیری نیروی پیشرانش باد در به حرکت در آوردن قایق در آب
بادبانVela, Vel, Sailواژههای مصوب فرهنگستانصورتی فلکی در آسمان جنوبی (southern sky) که بخشی از صورت بزرگ و تجزیهشدۀ سفینه (Argo Navis) است
بادبان اخضرلغتنامه دهخدابادبان اخضر. [ ن ِ اَ ض َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان و فلک و عرش و کرسی باشد. (برهان ) (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 10). آسمان و عرش . (ناظم الاطباء) : چون آه عاشق آمد صبح آتش معنبرسیماب آتشین
بادبان چرخلغتنامه دهخدابادبان چرخ . [ ن ِ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مهتاب و روشنی ماه . (ناظم الاطباء).
بادبان سبزلغتنامه دهخدابادبان سبز. [ ن ِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) : اینْت کشتی شکاف طوفانی که ازین سبز بادبان برخاست . خاقانی .رجوع به بادبان اخضر شود.
بادبان کشیدنلغتنامه دهخدابادبان کشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) شراع افراشتن و کشتی راندن . (ناظم الاطباء).
بادبانیلغتنامه دهخدابادبانی . (حامص مرکب ) همچون بادبان بودن و عمل کردن . مجازاً، بسرعت بردن : آسمان در کشتی عمرم کند دائم دو کارگاه ِ شادی بادبانی وقت انده لنگری . انوری (از شرفنامه ٔ منیری ).|| کشتی رانی . (ناظم الاطباء).
بادبانیvelumواژههای مصوب فرهنگستانپردهای از ابر فرعی با گسترش افقی زیاد، نزدیک یا متصل به قسمت بالای یک یا چند ابر کومهای که گاهی در این ابر فرعی فرومیروند
بادبانیرانیsailing, yachting 1واژههای مصوب فرهنگستانورزش یا سرگرمی قایقرانی با قایق بادبانی یا قایق تفریحی
بادبان اخضرلغتنامه دهخدابادبان اخضر. [ ن ِ اَ ض َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان و فلک و عرش و کرسی باشد. (برهان ) (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 10). آسمان و عرش . (ناظم الاطباء) : چون آه عاشق آمد صبح آتش معنبرسیماب آتشین
بادبان چرخلغتنامه دهخدابادبان چرخ . [ ن ِ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مهتاب و روشنی ماه . (ناظم الاطباء).
بادبان سبزلغتنامه دهخدابادبان سبز. [ ن ِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) : اینْت کشتی شکاف طوفانی که ازین سبز بادبان برخاست . خاقانی .رجوع به بادبان اخضر شود.