لغتنامه دهخدا
بادزم . [ زَ ] (اِ مرکب ) کار عبث و بی نفع را گویند.(برهان ) (ناظم الاطباء). بیهوده . (شرفنامه ٔ منیری ). بیهوده بود چون کار بیهوده . عنصری گوید : چون بایشان بازخورد آسیب شاه شهریارجنگ ایشان عجز گشت و سحر ایشان بادزم .(از لغت فرس اسدی چ اقب