بادساریلغتنامه دهخدابادساری . (حامص مرکب ) کیفیت و حالت بادسار. سبکسری . بادسری . تهور : کس از بادساری دلاور مبادکه بدْهد سر از بادساری بباد. اسدی .فکندی بمردی تن اندر هلاک نه مردیست ، کز بادساریست پاک . اسدی
بادسریفرهنگ فارسی عمید۱. عجب؛ تکبر؛ خودخواهی: ◻︎ آنکه در او بادسری راه کرد / هم به پریدن سرش آگاه کرد (امیرخسرو۱: ۱۱۶).۲. گردنکشی.
بادسریلغتنامه دهخدابادسری . [ س َ ] (حامص مرکب ) کیفیت و حالت بادسر. عجب و تکبر کردن و مغرور و گردنکش بودن باشد. (برهان ). عجب و تکبر و غرور و گردنکشی . (ناظم الاطباء). کله پربادی . کبر. نخوت . خودپسندی . خودبینی . ازخودپری . خودخواهی و غرور و سبک سری . (فرهنگ شاهنامه ٔ رضازاده ٔ شفق ) <span cl
بادسارفرهنگ فارسی عمید۱. سبکسر؛ سبکمغز؛ مغرور؛ متکبر: ◻︎ بادهای کز وی جدا گردد بخیل از رادمرد / بادهای کز وی شود پیدا حکیم از بادسار (سوزنی: ۱۸۱).۲. سبک؛ بیوقار.
بادسرهلغتنامه دهخدابادسره . [ س َ رَ / رِ ] (اِ) نوعی از آزار باشد که اسب را بهم رسد. (برهان ) (آنندراج ). آزاری که در اسب پدید آید. (ناظم الاطباء). علتی است که اسب را میشود. (رشیدی ). بیماری است . (دمزن ).
تیزدستیلغتنامه دهخداتیزدستی . [ دَ ] (حامص مرکب ) جلدکاری و توانائی و باقوتی در کار. (ناظم الاطباء). زبردستی و ظلم و ستمگری . (از فهرست ولف ) : چو خاقان جهان بستد از یزدگردببد تیزدستی برآوردگرد. (شاهنامه چ بروخیم ج
بادسریلغتنامه دهخدابادسری . [ س َ ] (حامص مرکب ) کیفیت و حالت بادسر. عجب و تکبر کردن و مغرور و گردنکش بودن باشد. (برهان ). عجب و تکبر و غرور و گردنکشی . (ناظم الاطباء). کله پربادی . کبر. نخوت . خودپسندی . خودبینی . ازخودپری . خودخواهی و غرور و سبک سری . (فرهنگ شاهنامه ٔ رضازاده ٔ شفق ) <span cl
بادسارلغتنامه دهخدابادسار. (ص مرکب ) سبک سیر و رونده باشد. (برهان ). سبک سیر و تندرو. (ناظم الاطباء). || مردم سبک و بی تمکین و وقار را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). سبکسر. (اوبهی ) (صحاح الفرس ). یعنی بادمانا که آن سبک سر و بی وزن باشد. (فرهنگ خطی نسخه ٔ کتابخانه ٔ لغت نامه ). بی سنگ . سبک سر
تهورلغتنامه دهخداتهور. [ ت َ هََ وْ وُ ] (ع مص ) فرودریدن بنا. تهیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). منهدم شدن و فروریختن بنا. (فرهنگ فارسی معین ). || فرا گرفتن تب قوم را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گذشتن شب یا بیشتر از آن . || گذشتن بیشتر زمست