بادکردهلغتنامه دهخدابادکرده . [ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آماسیده . ورم کرده . || با نخوت و تکبر. کبرکرده .
بادکردگی 2swell 1واژههای مصوب فرهنگستانبرجستگیهای حجیم و نامنظم معمولاً زبر و کشیده بر روی سطوح داخلی و خارجی و گوشههای قطعۀ ریختگی
بادکردگی پرشیspringerواژههای مصوب فرهنگستانتورم قوطیکنسرو که در یک سر آن رخ میدهد و با فشار دادن آن به داخل، بادکردگی به سر دیگر منتقل میشود
بادکردگی خارجیexternal swellواژههای مصوب فرهنگستانبرجستگیهای حجیم و نامنظم بر روی سطح خارجی و گوشههای قطعۀ ریختگی
بادکردگی خفیفflipper 1واژههای مصوب فرهنگستانتورم قوطیکنسرو که در حالت عادی نامشخص است، اما براثر ضربۀ ناگهانی یا گرما، در یک سر قوطی نمایان میشود و با فشار دست به حالت اول برمیگردد