باربیلغتنامه دهخداباربی . (اِخ ) نام قصبه ای است در ایالت ساکس پروس که در 25هزارگزی جنوب شرقی ماگدمبورگ در محل اتصال دو نهر ساله و الب واقع گشته است . (از قاموس اعلام ترکی ج 2).
بارابیلغتنامه دهخدابارابی . (ص نسبی ) منسوبست به باراب که ناحیه ای است در پشت نهر سیحون . از بلاد مشرق . (سمعانی ).
بارابیلغتنامه دهخدابارابی .(اِخ ) ابوزکریا یحیی بن احمد ادیب بارابی ، منسوب به باراب یا فاراب . یکی از پیشوایان متتبع در لغت . وی کتاب المصادر را در لغت تألیف کرده است و از ابوعبدالرحمن عبداﷲبن عبیداﷲبن شُریح بخاری حدیث کرد و حسن بن منصور مقری ... از وی روایت دارد. (از انساب سمعانی ). رجوع به
باربولغتنامه دهخداباربو. [ ب ُ ] (فرانسوی ، اِ) باربیون . نوعی ماهی از انواع سیپرینیده که در آبهای شیرین زندگی میکند.