روده ٔ باریکلغتنامه دهخداروده ٔ باریک . [ دَ / دِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) معاء دقاق . (لغات فرهنگستان ). رجوع به معاء دقاق و روده شود.
چرویدهلغتنامه دهخداچرویده . [ چ َرْ دَ / دِ ] (ن مف /نف ) اسم مفعول از «چرویدن ». چاره جستن را گَشته و دیده [ کذا ] . (فرهنگ اسدی چ اقبال ص 456). چاره . جستن را گشتن . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوا
روضهلغتنامه دهخداروضه . [ رَض َ / ض ِ ] (اِخ ) میان نسق شامی و نسق یمانی از کواکب ثابته را روضه خوانند یعنی باغچه . (از التفهیم ).
رودهلغتنامه دهخداروده . [ دَ ] (اِخ ) شهرکی است [ از جبال ] انبوه و آبادان و با نعمت بسیار و خرم و هوای درست و راه حجاج خراسان . (حدود العالم ).
رودهلغتنامه دهخداروده . [ دَ ] (اِخ ) محله ای بوده است به ری . (انساب سمعانی ). قریه ای بوده است به ری و عمروبن معدی کرب بهنگام بازگشت از ری بدانجا بمرد و این میرساند که روده نه محله بلکه دیهی است از دیههای ری ، و حارث بن مسلم روذی رازی بدین دیه منسوب است . (از معجم البلدان ).
رودهآسیبی گلوتنیgluten-sensitive enteropathyواژههای مصوب فرهنگستاننشانگان ناشی از برهمکنش ایمنیشناختی مواد غذایی حاوی گلوتن با یاختههای دیوارۀ باریکروده متـ . اسپروی غیرگرمسیری nontropical sprue, celiac disease, gluten enteropathy
جذبلغتنامه دهخداجذب . [ج َ ] (ع مص ) کشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). ضد دفع. مقابل دفع. (از اقرب الموارد). کشیدن بسوی خود. (ناظم الاطباء). درکشیدن . چسبیدن . مقابل ردع . (یادداشت مؤلف ). و منه : «وجدت الانسان ملقی بین اﷲ و بین الشیطان فان لم یجتذ به الیه