ترجمه مقاله

بازداشت

bāzdāšt

۱. منع؛ ممانعت؛ جلوگیری.
۲. توقیف.
۳. (حقوق) حبس.
۴. (صفت مفعولی) زندانی: ◻︎ چند‌گه بازداشت بودم من / در یکی خانه عاجز و مضطر (مسعودسعد: ۱۷۷).
⟨ بازداشت کردن: (مصدر متعدی) زندانی کردن؛ کسی را به زندان انداختن.

۱. اسیر، بندی، توقیف، حبس، دستگیر، زندانی، گرفتار، محبوس ≠ آزاد، رها
۲. منع، جلوگیری، نهی ≠ امر

ترجمه مقاله