بازرس سانحۀ دریاییmarine casualty investigatorواژههای مصوب فرهنگستانفرد صلاحیتداری که مطابق با قانون مسئولیت بررسی سانحه یا حادثۀ دریایی را بر عهده دارد
بازپرسفرهنگ فارسی عمید۱. پرسشکننده؛ مستنطق.۲. (حقوق) کارمند شهربانی یا دادگستری که از متهم پرسش میکند.
بازرسفرهنگ فارسی عمیدکسی که از طرف اداره یا وزارتخانهای مٲمور شود که به کارهای یک اداره یا بعضی از کارمندان آن رسیدگی کند؛ مفتش.
بازپرسلغتنامه دهخدابازپرس . [ پ ُ ] (اِمص مرکب ) پرسش کن . تحقیق نمای . (آنندراج ). پرسش کننده . سؤال کننده . || پرسش مکررو سؤال مکرر. (ناظم الاطباء). بازپرسی : که بر من از فلک امسال ظلمها رفته است که هم فلک خجل آید ببازپرس جواب . خاقانی (
بازرسلغتنامه دهخدابازرس . [ رَ / رِ ] (نف مرکب ) مفتش . کسی که ازطرف وزارتخانه ها و اداره ها بکارهای کارمندان و کارکنان رسیدگی کرده درستی یا نادرستی کارهای آنها را برئیس یا وزیر آگهی میدهد و پیشتر مفتش نامیده میشد. (لغت مصوبه ٔ فرهنگستان ) .
بازرسفرهنگ فارسی عمیدکسی که از طرف اداره یا وزارتخانهای مٲمور شود که به کارهای یک اداره یا بعضی از کارمندان آن رسیدگی کند؛ مفتش.
بازرسلغتنامه دهخدابازرس . [ رَ / رِ ] (نف مرکب ) مفتش . کسی که ازطرف وزارتخانه ها و اداره ها بکارهای کارمندان و کارکنان رسیدگی کرده درستی یا نادرستی کارهای آنها را برئیس یا وزیر آگهی میدهد و پیشتر مفتش نامیده میشد. (لغت مصوبه ٔ فرهنگستان ) .
بازرسفرهنگ فارسی عمیدکسی که از طرف اداره یا وزارتخانهای مٲمور شود که به کارهای یک اداره یا بعضی از کارمندان آن رسیدگی کند؛ مفتش.
بازرسلغتنامه دهخدابازرس . [ رَ / رِ ] (نف مرکب ) مفتش . کسی که ازطرف وزارتخانه ها و اداره ها بکارهای کارمندان و کارکنان رسیدگی کرده درستی یا نادرستی کارهای آنها را برئیس یا وزیر آگهی میدهد و پیشتر مفتش نامیده میشد. (لغت مصوبه ٔ فرهنگستان ) .