لغتنامه دهخدا
بازرند. [ رَ ] (اِ) سینه بند. (فرهنگ اوبهی ). سینه بند طفلان و آن را بازرنگ نیز گویند. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). باژرند. بازرنگ . باژرنگ . سینه بند باشد. شاعر گوید : در کام ما حلاوت شهد شهادت است درمهد بسته اند بر این شکل بازرند.(فرهن