بازگستردنلغتنامه دهخدابازگستردن . [ گ ُ ت َ دَ ] (مص مرکب ) گستردن . پهن کردن : چو آمد بدان روزگار درازهمی گسترد چادر داد باز. فردوسی .بفرمان اویست گردان سپهروز و بازگسترده هرجای مهر.فردوسی .