باسعادتفرهنگ مترادف و متضاد۱. سعادتمند، سعید، نیکبخت ۲. خجسته، سعد، فرخنده، مبارک، میمون ≠ بیسعادت، شقی
فرخندهفرهنگ مترادف و متضادباسعادت، باشگون، خجسته، خوشیمن، سعد، فرخ، فرخپی، مبارک، متبارک، متبرک، میمون، همایون ≠ نحس
پیروزروزلغتنامه دهخداپیروزروز. (ص مرکب ) با روزگاری قرین ظفر. مظفر و منصور. کامیاب و نیکبخت و باسعادت : اقبال و بخت و دولت پیروزروز رافرزند نازنینی پرورده در کنار.سوزنی .
خرسندفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی د، راضی، خوشنود، برخوردار، بهرهمند، بهرهور، متمتع، متنعم، مستفیض ممنون، خوشوقت، باسعادت شاکر، قانع سرگرمشده
مسعودلغتنامه دهخدامسعود. [ م َ ] (اِخ ) ابن محمودبن سبکتکین غزنوی . رجوع به مسعود غزنوی (ابن محمود) شود : شاهنشه زمانه ملک زاده بوسعیدمسعود باسعادت و سلطان راستین .فرخی .