فهیم، فهمیده، عاقل، دانا، باکمال
percipient, understanding
بافهم؛ صاحب فهم؛ دانا.
پاک کردن، خوش فکر، با ذکاوت، بافهم
۱. دانا؛ بافهم.۲. (قید) آگاهانه.
ادراکمند، باادراک، بافهم، دانا، فهمیده، هوشیار
نیک فهم . [ ف َ ] (ص مرکب ) فهیم . بافهم . خوش فهم .