باقیماندۀ شنواییresidual hearingواژههای مصوب فرهنگستانشنوایی باقیمانده در افراد دارای کمشنوایی شدید یا عمیق
باقی ماندهلغتنامه دهخداباقی مانده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) تتمه . بازمانده . (ناظم الاطباء). نثیلة. (منتهی الارب ). پس مانده . (آنندراج ).مانده . (لغات فرهنگستان ). حاصل . (دهار): ذمامة، عقبة؛ باقیمانده ٔ چیزی . عنشوش ؛ باقیمانده از مال . عبقول ، عبقولة
تربیت شنوایی 1auditory trainingواژههای مصوب فرهنگستانبه کار بستن روشهای توانبخشی شنوایی برای استفادۀ بهینۀ فرد از باقیماندۀ شنوایی