ترجمه مقاله

بالا

bālā

۱. [مقابلِ پایین] بخش بلند هر چیز؛ زَِبَر: بالای کمد.
۲. جای بلند؛ پشته، تپه، مانند آن.
۳. قسمتی از اتاق یا تالار که دور از در قرار دارد؛ صدر: بفرمایید بالا بنشینید.
۴. (صفت) [عامیانه، مجاز] دارای مقام یا رتبۀ باارزش‌تر یا مهم‌تر.
۵. (صفت) بهتر؛ برتر: در کلاس از همه بالاتر بود.
۶. (اسم) قدوقامت.
۷. [قدیمی] عالم مقدس در آسمان.
۸. [قدیمی] اندازه؛ مقدار.
⟨ بالاوپست: [قدیمی، مجاز] آسمان و زمین: ◻︎ ولیکن خداوند بالاوپست / به عصیان در رزق بر کس نبست (سعدی۱: ۳۳).

۱. اوج، راس، زبر، سر، صدر، علو، فراز، فوق ≠ پایین، زیر، فرود
۲. مافوق
۳. قامت، قد، هیکل
۴. بلندا، بلندی
۵. عرشه
۶. بلند، رفیع
۷. والا
۸. صدر
۹. زیاد، گران، بیش از حد معمول
۱۰. برین، عالم علیا
۱۱. میزان، مقدار
۱۲. جو، آسمان

ترجمه مقاله