پسندهلغتنامه دهخداپسنده . [ پ َ س َ دَ / دِ ](ن مف مرخم ) پسندیده . مقبول . مطبوع . مرغوب . خوش آیند.سزاوار. برگزیده . (برهان قاطع). مختار : آن چیست ز کردار پسنده که ترا نیست آن چیست ز نیکوئی و خوبی که نداری . <p class="auth
پسندهلغتنامه دهخداپسنده . [ پ َ س َ دِ ] (اِخ ) نام یکی از دیه های تنکابن مازندران . (مازندران و استرآباد رابینو ص 106) .
پسندهفرهنگ فارسی عمیدپسندیده: ◻︎ آن چیست ز کردار پسنده که تو را نیست / آن چیست ز نیکویی و خوبی که نداری (فرخی: ۳۷۶ حاشیه).
متجزیلغتنامه دهخدامتجزی ٔ. [ م ُ ت َ ج َزْ زِءْ ] (ع ص ) پاره پاره شده و جزء جزء شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || پسنده و راضی و خشنود. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.