بالنسبةلغتنامه دهخدابالنسبة. [ ب ِن ْ ن ِ ب َ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + ال + نسبة) نسبةً. به تناسب . به نسبت . بطور نسبت و مقابله و قیاس . (ناظم الاطباء).
لامالغتنامه دهخدالاما. (اِ) نوعی از پستانداران نشخوارکننده که بالنسبه عظیم الجثه است و به آن شتر بی کوهان نیز گویند و بومی کشور پرو است .
نسبتاًفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه اً، تاحدودی، درچارچوبِ، در مقایسه، بهنسبت، بااین دیدگاه، بالنسبه، معالوصف، بااینهمه
نسبةًلغتنامه دهخدانسبةً.[ ن ِ ب َ تَن ْ ] (ع ق ) بالنسبة. نسبت به دیگری . (از فرهنگ نظام ). به طور نسبت . با نسبت . (ناظم الاطباء).
بالنسبةلغتنامه دهخدابالنسبة. [ ب ِن ْ ن ِ ب َ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + ال + نسبة) نسبةً. به تناسب . به نسبت . بطور نسبت و مقابله و قیاس . (ناظم الاطباء).
دشتگونلغتنامه دهخدادشتگون . [ دَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) مانند دشت . دشت مانند. || اصطلاحاً، پهنه ای از زمین که بسبب فرسایش تقریباً به صورت دشت درآمده است . تشکیل آن به علت فرسایش ناشی از رودخانه ها و باران است که آنقدر ادامه می یابد تا تقریباً تمام بلندیهای بالنسبه کم مقاومت سائیده شوند. (دائرةا