بالیدهلغتنامه دهخدابالیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) نموکرده . بلندشده . (ناظم الاطباء). گوالیده . یافع. هرچیز که ببالا بلند باشد.باسق ، درخت یا مردی باشد که ببالا بلند باشد. (اوبهی ). آدمی و درخت و جز آن را گویند که تنومند و بلند ودراز شده باشد. (از برهان قاطع) (از
بالدةلغتنامه دهخدابالدة. [ ل ِ دَ ] (ع اِ) از اتباع تالده است . و منه حدیث العباس : فهی تالدة بالدة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به تالدة شود.
بالدیةلغتنامه دهخدابالدیة. [ ل ِی ْ ی َ ] (اِخ ) نخلی است متعلق به بنی غبر در یمامه . (از معجم البلدان ).
تشکیل هویتidentity formationواژههای مصوب فرهنگستانفرایند کسب شخصیتی منسجم و باثبات و بالیده بر مبنای تجارب مثبت پیشین