بایدفرهنگ فارسی عمید۱. واجب است، در تٲکید به کار میرود: باید برود، باید بگوید.۲. [عامیانه] احتمال دارد؛ ضرورت دارد که چنین باشد: باید تا الان میرسید.
بایدلغتنامه دهخداباید. [ ی َ ] (ق ) حکماً. البته . بطور لزوم . (ناظم الاطباء). || (فعل ) بایسته است . شاید. ضرورت است . ضرور و لازم میشود. (فرهنگ نظام ).
سمت ـ سرعتنمای نیمرخ بادVAD wind profile, VWPواژههای مصوب فرهنگستاننیمرخ زمان- بلندای بُردار افقی حاصل از روبش (scanning) رادار داپلر با استفاده از الگوریتم/ خوارزمی سمت- سرعتنما
باد صدوبیستروزهbad-i-sad-o-bistroz, wind of 120 daysواژههای مصوب فرهنگستانبادی قوی با منشأ موسمی (monsoon) که در منطقۀ سیستان از سمتهای شمالغرب تا شمال ـ شمالغرب میوزد متـ . باد سیستان seistan
ضرب قویstrong beat, accented beat, down beatواژههای مصوب فرهنگستاننخستین ضرب هر میزان و سومین ضرب میزانهای چهارضربی
قاعدۀ طوقهbead face, bead ledge, bead soleواژههای مصوب فرهنگستانبخشهای تخت ناحیۀ طوقه، بین پاشنه (heel) و پنجه (toe)، که بر روی نشیمن طوقه قرار میگیرد
روغن طوقهbead butter, bead lubeواژههای مصوب فرهنگستانلیزانۀ (lubricant) لازم برای جلوگیری از صدمه دیدن تایر و جااندازی آسان آن بر روی رینگ (rim)
بایدارلغتنامه دهخدابایدار. (اِخ ) پسر جغتای پسر چنگیزخان از امرای مغول که بهمراهی سایر سرداران مغول تا حدود آس و روس پیش راند. رجوع به تاریخ جهانگشای جوینی ص 205 و 224 و حبیب السیر چ طهران ص 18
بایدولغتنامه دهخدابایدو. (اِخ ) باستی . از سران سپاه در زمان ایلکانیان . او در حوالی سال 886 هَ . ق . به محافظت دربند فرستاده شده بود. و رجوع به ذیل جامعالتواریخ چ بیانی ص 236 شود.
بایدوخانلغتنامه دهخدابایدوخان . (اِخ ) پادشاه ششم از هلاکوئیان . (ناظم الاطباء). پسر طرغای بن هلاکوخان و برادرزاده ٔاباقا بود که مدتها بر عراق و بغداد حکومت داشت و بعد از قتل گیخاتو از جمادی الاولی 694 تا ذی القعده ٔ 694 هَ . ق .
بایدارلغتنامه دهخدابایدار. (اِخ ) پسر جغتای پسر چنگیزخان از امرای مغول که بهمراهی سایر سرداران مغول تا حدود آس و روس پیش راند. رجوع به تاریخ جهانگشای جوینی ص 205 و 224 و حبیب السیر چ طهران ص 18
بایدولغتنامه دهخدابایدو. (اِخ ) باستی . از سران سپاه در زمان ایلکانیان . او در حوالی سال 886 هَ . ق . به محافظت دربند فرستاده شده بود. و رجوع به ذیل جامعالتواریخ چ بیانی ص 236 شود.
بایدوخانلغتنامه دهخدابایدوخان . (اِخ ) پادشاه ششم از هلاکوئیان . (ناظم الاطباء). پسر طرغای بن هلاکوخان و برادرزاده ٔاباقا بود که مدتها بر عراق و بغداد حکومت داشت و بعد از قتل گیخاتو از جمادی الاولی 694 تا ذی القعده ٔ 694 هَ . ق .
نبایدلغتنامه دهخدانباید. [ ن َ ی َ ] (فعل مضارع ) نشاید. شایسته نیست : بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد، پسر را گفت نباید این سخن را با کسی در میان نهادن . (گلستان ).|| در بعضی مقامات ، افاده ٔ معنی مبادا کند که در طریق حزم و احتیاط و اندیشه استعمال کنند. (انجمن آرا)