ببردولغتنامه دهخداببردو. [ ب َ دَ / دُو ] (نف مرکب ) که چون ببر دود. تنددو. تندخیز : شیرگام و پیل زور و گرگ پوی و گورگردببردو آهوجه و روباه عطف و رنگ تاز.منوچهری .
آهوجهلغتنامه دهخداآهوجه . [ ج َه ْ / ج ِه ْ ] (نف مرکب / ص مرکب ) آنکه جهشی چون آهو دارد. آهوفغند : شیرکام و پیل زور و گرگ پوی و گورگر ببردو آهوجه و روباه عطف و رنگ تاز.منو
روباه عطفلغتنامه دهخداروباه عطف . [ ع َ ] (ص مرکب ) آنکه در حرکت کردن و برگشتن و پیچیدن به پیش و پس چون روباه چست و چالاک باشد : شیرگام و پیل زور و گرگ پوی و گورگردببردو، آهوجه و روباه عطف و رنگ تاز.منوچهری .
شیرگاملغتنامه دهخداشیرگام . (ص مرکب ) که گام چون شیر دارد. که گام چون شیر بردارد. کنایه از متهور و بیباک و دلیر. (یادداشت مؤلف ) : شیرگام و پیل زور و گرگ پوی و گورگردببردو آهوجه و روباه عطف و رنگ تاز.منوچهری .
گرگ پویلغتنامه دهخداگرگ پوی . [ گ ُ ] (نف مرکب ) گرگ دو. دونده چون گرگ : شیرگام و پیل زور و گرگ پوی و گورگردببردو آهوجه و روباه عطف و رنگ تاز. منوچهری .گورساق و شیرزهره یوزتاز و غرم تک پیل گام و گرگ سینه رنگ تازو گرگ پوی .منوچ
جهلغتنامه دهخداجه . [ ج َه ْ / ج ِه ْ ] (نف مرخم ) جهنده : ابرسیر و بادگرد و رعدبانگ و برق جه کوه کوب و سیل بُرّ و شخ نورد و راه جوی . منوچهری .شیرکام و پیل زور و گرگ پوی و گورگردببردو آهوجه