بتنجیدنلغتنامه دهخدابتنجیدن . [ ب ِ ت َ دَ ] (مص ) فشردن . درهم پیچیدن و فشردن . (آنندراج ). افشردن . فشار دادن . درهم پیچیدن . (ناظم الاطباء). تبنجیدن است . رجوع به تنجیدن و تبنجیدن شود. || از پی درآمدن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
بتنجلغتنامه دهخدابتنج . [ ب َ ت َ / ب ِ ت َ ] (فعل ) صورت امر از بتنجیدن که در برخی مآخذ به معنای مصدری گرفته شده است . فشار و فشردگی است و مرادف افشردن و فشردن . (برهان قاطع) (از شعوری ج 1 ورق 154<