بتیارلغتنامه دهخدابتیار. [ ب َ ] (اِ) هرچیز که آن در نظر زشت و قبیح نماید. (برهان ). پتیار. پتیاره . هرچیز که در نظر بد و مکروه نماید. (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). و رجوع به پتیار و پتیاره شود.
بتیارلغتنامه دهخدابتیار. [ ب ِ ] (اِ) مشقت . رنج . محنت . (برهان قاطع)(انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ) (از فرهنگ شعوری ورق 162). درد. پتیاره . (فرهنگ فارسی معین ) : به وزن عدلش میزانهای ظلم سبک به عون رایش بتیارهای دهر سلیم .
بیطارلغتنامه دهخدابیطار. [ ب َ ] (اِخ ) الشیخ محمد بهاءالدین . او راست نقد عین المیزان و آن ردی است بر میزان الجرح و التعدیل جمال الدین قاسمی . (از معجم المطبوعات ).
بیطارلغتنامه دهخدابیطار. [ ب َ ] (ع اِ) (از بطر بمعنی کفانیدن ریش ) طبیب چهارپایان . (غیاث ). پچشگ ستور. (دهار) (مهذب الاسماء). طبیب چارپایان . (آنندراج ). ستورپزشک (در پهلوی ). دام پزشک . (از لغات مصوب فرهنگستان ). پزشک چاروا. آنکه ستور راعلاج کند. معالج دواب . پزشک ستور. (یادداشت مؤلف ). و
بتارلغتنامه دهخدابتار. [ ب َت ْ تا ] (ع ص ، اِ) بران . باتر. شمشیر بران . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
بتیارهلغتنامه دهخدابتیاره . [ ب ِ رَ / رِ ] (اِ) رنج . محنت . بلا. آفت . (برهان قاطع). فتنه . رنج و عنا. (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 193). بلا. (صحاح الفرس ). پتیاره . و این لغت در اصل بدیاره بوده
بتیارهلغتنامه دهخدابتیاره . [ ب ِ رَ / رَ ] (اِ) هرچیز که مردمان آن را دشمن دارند و هر صورتی که در نظرها زشت و قبیح نماید. (برهان قاطع). هر چیز ترسناک که زشت و دلیر بر کس نماید. مهیب . چیزی که مردم آن را دشمن دارند. (صحاح الفرس ). پتیاره . هرچیز مهیب ومکروه که
بتیارهلغتنامه دهخدابتیاره . [ ب ِ رَ / رِ ] (اِ) رنج . محنت . بلا. آفت . (برهان قاطع). فتنه . رنج و عنا. (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 193). بلا. (صحاح الفرس ). پتیاره . و این لغت در اصل بدیاره بوده
بتیارهلغتنامه دهخدابتیاره . [ ب ِ رَ / رَ ] (اِ) هرچیز که مردمان آن را دشمن دارند و هر صورتی که در نظرها زشت و قبیح نماید. (برهان قاطع). هر چیز ترسناک که زشت و دلیر بر کس نماید. مهیب . چیزی که مردم آن را دشمن دارند. (صحاح الفرس ). پتیاره . هرچیز مهیب ومکروه که
ابتیارلغتنامه دهخداابتیار. [ اِ ] (ع مص ) آرمیدن با. درآمیختن با. خفتن با. || آزمودن . آزمایش . || بوئیدن شتر نر ماده را تا باردار است یا نه . بور.