بجوللغتنامه دهخدابجول . [ ب ُ ] (اِ) استخوان شتالنگ که نام عربیش کعب است . (برهان قاطع) (فرهنگ نظام ). بژل . بژول . کعب . اشتالنگ . غاب . قاب . بجل به حذف واو نیز به همین معنی است . (آنندراج ). قاب که کودکان بازند. (یادداشت مؤلف ). بُجُل . (ناظم الاطباء).
بجوللغتنامه دهخدابجول . [ ب ُ ] (ع مص ) معظم و مکرم گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بجاله . || نیکوحال باپیه شدن . (منتهی الارب ). بزرگ تن شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || شادمان گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
بزوللغتنامه دهخدابزول . [ ب َ ] (ع ص ) شتری که دندان نیش برآورده باشد. مذکر و مؤنث در وی یکسان است . ج ، بُزْل ، بُزُل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
بزوللغتنامه دهخدابزول . [ ب ُ ] (ع مص ) برآمدن نیش شتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). برآمدن دندان نیش شتر. (المصادر زوزنی ). برآمدن دندان نیشتر شتر. (تاج المصادر بیهقی ).