بحاثلغتنامه دهخدابحاث . [ ب َح ْ حا ] (اِخ ) نام مردی . (آنندراج ) (منتهی الارب ). نام یکی از صحابه است که در غزوه ٔ بدر حضور داشته . برخی او را نجات نوشته اند. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2).
بحاثلغتنامه دهخدابحاث . [ ب َح ْ حا ] (ع ص ) بسیار بحث کننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خبرجوینده . (مهذب الاسماء). و رجوع به بحث شود.
سمت ـ سرعتنمای نیمرخ بادVAD wind profile, VWPواژههای مصوب فرهنگستاننیمرخ زمان- بلندای بُردار افقی حاصل از روبش (scanning) رادار داپلر با استفاده از الگوریتم/ خوارزمی سمت- سرعتنما
باد صدوبیستروزهbad-i-sad-o-bistroz, wind of 120 daysواژههای مصوب فرهنگستانبادی قوی با منشأ موسمی (monsoon) که در منطقۀ سیستان از سمتهای شمالغرب تا شمال ـ شمالغرب میوزد متـ . باد سیستان seistan
ضرب قویstrong beat, accented beat, down beatواژههای مصوب فرهنگستاننخستین ضرب هر میزان و سومین ضرب میزانهای چهارضربی
قاعدۀ طوقهbead face, bead ledge, bead soleواژههای مصوب فرهنگستانبخشهای تخت ناحیۀ طوقه، بین پاشنه (heel) و پنجه (toe)، که بر روی نشیمن طوقه قرار میگیرد
روغن طوقهbead butter, bead lubeواژههای مصوب فرهنگستانلیزانۀ (lubricant) لازم برای جلوگیری از صدمه دیدن تایر و جااندازی آسان آن بر روی رینگ (rim)
بحاثةلغتنامه دهخدابحاثة. [ ب ُ ث َ ] (ع اِ) خاک بازیچه ٔ بحثه که کودکان بازند و برای یافتن مطلوب آن را کاوند و آن شبیه کوهاموی باشد یا همان کوهاموی است . (یادداشت مؤلف ). خاک بازیچه ٔ بحثه که برای جستجوی مطلوب آن را کاوند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
بحاثیلغتنامه دهخدابحاثی . [ ب َح ْ حا ] (اِخ ) لقب علی بن محمد راوی تقاسیم ابن حبان است که از زوزنی شنیده و زوزنی از ابن حبان که مصنف آن است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شاید این نسبت به جد او بحاث نام باشد. (یادداشت مؤلف ).
علی بحاثیلغتنامه دهخداعلی بحاثی . [ ع َ ی ِ ب َح ْ حا ] (اِخ ) ابن محمد بحاثی . وی راوی کتاب التقاسیم ابن حبان ، از ابوالعباس ولیدبن احمدبن محمد زوزنی بود، و زوزنی آن را از مؤلف کتاب یعنی ابن حبان روایت کرده است . بحاثی ، ظاهراً منسوب به جدش «بحاث » است . (از تاج العروس ) (از منتهی الارب ).
جبریتیلغتنامه دهخداجبریتی . [ ج َ ] (اِخ ) شیخ طه بن محمد حلبی شافعی معروف به ابن مهنا. وی بحاث و مدقق بود و در 1131 هَ .ق . بحجاز رفت و صحیح بخاری را از شارح آن ابن سالم بصری استماع کرد. و رعبی را از شیخ عبدالمصری فراگرفت و بمیهن خود بازگشت و بافاده مشغول شد.
صلاح الدینلغتنامه دهخداصلاح الدین . [ ص َ حُدْ دی ] (اِخ ) علائی خلیل بن کیکلدی بن عبداﷲعلائی دمشقی ، محدثی فاضل و بحاث بود. به سال 694 هَ . ق . به دمشق متولد شد و هم در آنجا بتعلم پرداخت و سفرهای دراز کرد سپس در قدس اقامت جست و در صلاحیه به سال <span class="hl" di
اسنویلغتنامه دهخدااسنوی . [ اِ ن َ وی ی ](اِخ ) عمادالدین محمدبن الحسن بن علی القرشی الاموی الاسنوی الاشعری . برادر شیخ جمال الدین اسنوی سابق الذکر است . مولد وی سال 695 هَ . ق . است . او فقیه و امام در اصلین و خلاف و جدل و تصوّف و نظار و بحاث و مردی بی تکلف ب
نظام الدین اولیاءلغتنامه دهخدانظام الدین اولیاء. [ ن ِ مُدْ دی ن ِ اَ ] (اِخ ) (شیخ ...) محمدبن احمدبن علی دهلوی معروف به شیخ نظام الدین اولیاء و شاه نظام اولیاء و نظام دهلوی و نظام الدین خالدی دهلوی و بحاث و محفل شکن ومتخلص به نظام و نرگسی ، از مشایخ قرن هشتم و اعاظم عرفای هندوستان است ، اجدادش از مردم ب
بحاثةلغتنامه دهخدابحاثة. [ ب ُ ث َ ] (ع اِ) خاک بازیچه ٔ بحثه که کودکان بازند و برای یافتن مطلوب آن را کاوند و آن شبیه کوهاموی باشد یا همان کوهاموی است . (یادداشت مؤلف ). خاک بازیچه ٔ بحثه که برای جستجوی مطلوب آن را کاوند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
بحاثیلغتنامه دهخدابحاثی . [ ب َح ْ حا ] (اِخ ) لقب علی بن محمد راوی تقاسیم ابن حبان است که از زوزنی شنیده و زوزنی از ابن حبان که مصنف آن است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شاید این نسبت به جد او بحاث نام باشد. (یادداشت مؤلف ).
انبحاثلغتنامه دهخداانبحاث . [ اِم ْ ب ِ ] (ع مص ) تفتیش کردن از چیزی ، گویند انبحث منه . (از ناظم الاطباء). انبحث عنه ؛ تفتیش کرد از وی . (منتهی الارب ).