متقاربفرهنگ فارسی عمید۱. نزدیکبههم.۲. (ادبی) در عروض، از بحور شعر که از تکرار سه یا چهاربار فعولن حاصل میشود.
تقاربفرهنگ فارسی معین(تَ رُ) [ ع . ] (مص ل .)1 - به هم نزدیک شدن . 2 - نام یکی از بحور شعر به معنی متقارب .
مگلغتنامه دهخدامگ . [ م َ ] (اِخ ) جماعتی اند که ایشان در سواحل بعضی از بحور می باشند. (برهان ). نام گروهی که در ساحل خلیج بنگاله سکنی دارند. (ناظم الاطباء).