بخشدارفرهنگ فارسی عمیدکارمند وزارت کشور که چند دهستان را اداره میکند و تحت نظر فرماندار یا استاندار است.
بخشدارلغتنامه دهخدابخشدار. [ ب َ ] (نف مرکب ) دارنده ٔ بخش . || (اصطلاح اداری و سیاسی ) کسی که امور یک بخش را تحت نظر فرماندار اداره می کند.
بخشدارفرهنگ فارسی معین(بَ) (ص فا. اِ.) کسی که از جانب وزارت کشور امور یک بخش را تحت نظر فرماندار ادراه کند.
بخشداریفرهنگ فارسی عمید۱. شغل و عمل بخشدار.۲. (اسم) ادارهای که بخشدار در آنجا به کارهای مربوط به بخش رسیدگی میکند.
بخشداریلغتنامه دهخدابخشداری . [ ب َ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل بخشدار. || (اِ مرکب ) جایی که بخشدار در آن امور بخش را اداره می کند.
بخشداریفرهنگ فارسی معین( ~.) 1 - (حامص .) عمل و شغل بخشدار. 2 - ( اِ.) محلی که بخشدار در آن حوزة خود را اداره کند.
بخشداریفرهنگ فارسی عمید۱. شغل و عمل بخشدار.۲. (اسم) ادارهای که بخشدار در آنجا به کارهای مربوط به بخش رسیدگی میکند.
بخشداریلغتنامه دهخدابخشداری . [ ب َ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل بخشدار. || (اِ مرکب ) جایی که بخشدار در آن امور بخش را اداره می کند.
بخشداریفرهنگ فارسی معین( ~.) 1 - (حامص .) عمل و شغل بخشدار. 2 - ( اِ.) محلی که بخشدار در آن حوزة خود را اداره کند.
نایب الحکومهلغتنامه دهخدانایب الحکومه . [ی ِ بُل ْ ح ُ م َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) آنکه به نیابت از طرف حاکم شهری را اداره کند. نایب حاکم . رجوع به نایب شود. || بخشدار. (لغات فرهنگستان ).
نایبفرهنگ فارسی معین(یِ) [ ع . نائب ] (اِفا.) جانشین . ؛~الزیاره کسی که از طرف دیگری بقعة متبرکی را زیارت کند. ؛ ~الحکومه الف - کسی که به نیابت از طرف حاکم شهری را اداره کند. ب - بخشدار (فره ). ؛ ~التولیه کسی که از طرف متولی امور بقعه یا موقوفه ای را اداره کند.
بخشداریفرهنگ فارسی عمید۱. شغل و عمل بخشدار.۲. (اسم) ادارهای که بخشدار در آنجا به کارهای مربوط به بخش رسیدگی میکند.
بخشداریلغتنامه دهخدابخشداری . [ ب َ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل بخشدار. || (اِ مرکب ) جایی که بخشدار در آن امور بخش را اداره می کند.
بخشداریفرهنگ فارسی معین( ~.) 1 - (حامص .) عمل و شغل بخشدار. 2 - ( اِ.) محلی که بخشدار در آن حوزة خود را اداره کند.