بخیدهفرهنگ فارسی عمیدحلاجیشده؛ پشم یا پنبۀ زدهشده: ◻︎ همه دشت فرش است برهمفکنده / همه کوه پشم است برهمبخیده (نزاری: مجمعالفرس: بخیده).
بخیدهلغتنامه دهخدابخیده . [ب َ دَ / دِ ] (ن مف ) پشم و پنبه ٔ زده و حلاجی کرده شده .(برهان قاطع). پنبه و پشم زده . (انجمن آرا) (آنندراج ). پنبه و پشم برزده و از هم جدا گشته . (غیاث اللغات ) (از شرفنامه ٔ منیری ). پنبه و پشم واکرده . (فرهنگ رشیدی ). محلوج و حلا
بخدالغتنامه دهخدابخدا. [ ب ِ خ ُ ] (سوگند، صوت ) کلمه ٔ قسم یعنی سوگند بخدا. (ناظم الاطباء). قسم بخدا. سوگند بخدا. واﷲ. باﷲ. تاﷲ. ایم اﷲ. قسم خدا و برای خدای تعالی . (آنندراج ) : بخدا که گر بمیرم که دل از تو برنگیرم برو ای طبیبم از سر که دوا نمی پذیرم . <p
محلوجلغتنامه دهخدامحلوج . [ م َ ] (ع ص ) حلیج . (منتهی الارب ). قطن محلوج ، پنبه که از پنبه دانه بیرون کرده باشند. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). پنبه ٔ زده . پنبه ٔ دانه بیرون کرده . (یادداشت مرحوم دهخدا). پنبه ٔ بریده . مهذب الاسماء). پنبه ٔ زده شده و بخیده و حلاجی کرده شده ٔ آماده برا