بدبدهلغتنامه دهخدابدبده . [ ب َ ب َ دَ / دِ ] (اِ) بلدرچین . کرک . سَلْوی ̍. سمانی . سمانه . ورتیج . بودنه . سماری . قتیل الرعد. (یادداشت مؤلف ). || (اِ صوت ) حکایت صوت بلدرچین . بانگ بودنه . اسم صوت بلدرچین . نام آواز بودنه . (یادداشت مؤلف ).
بدبدهلغتنامه دهخدابدبده . [ ب َ ب ِ دِه ْ ] (ص مرکب ) در تداول عامه ٔکسی که وامهای خود را به آسانی نپردازد. آن که مال قرض گرفته را به آسانی ادا نکند. بدمعامله . غریم سوء.بل ّ. مقابل خوش حساب ، خوش معامله . (یادداشت مؤلف ).
بیدآبادیلغتنامه دهخدابیدآبادی . (ص نسبی ) منسوب به بیدآباد. محلتی بشمال غربی اصفهان . باباحسن بیدآبادی از پهلوانان داستان حسین کرد بروزگار صفویه از آنجاست .