بدرفتارلغتنامه دهخدابدرفتار. [ ب َ رَ ] (ص مرکب ) بدکردار. (آنندراج ). آنکه رفتار و کردار بد از وی صادر می شود. (ناظم الاطباء).
بدرفتارفرهنگ مترادف و متضاد۱. بدروش، بدسلوک ۲. ناسازگار، بدسر، بدعمل، بدکار ۳. سرکش، طاغی، عاصی، عصیانگر ۴. لگدزن ≠ خوشرفتار، خوشسلوک، نیکرفتار، نیکروش
بدرفتاریلغتنامه دهخدابدرفتاری . [ ب َ رَ ری ](حامص مرکب ) بدکرداری و بدکنشی . (ناظم الاطباء). سؤسلوک . سؤمعامله . بدسری . بدتابی . (یادداشت مؤلف ).
بدرفتاریلغتنامه دهخدابدرفتاری . [ ب َ رَ ری ](حامص مرکب ) بدکرداری و بدکنشی . (ناظم الاطباء). سؤسلوک . سؤمعامله . بدسری . بدتابی . (یادداشت مؤلف ).
بدرفتاریلغتنامه دهخدابدرفتاری . [ ب َ رَ ری ](حامص مرکب ) بدکرداری و بدکنشی . (ناظم الاطباء). سؤسلوک . سؤمعامله . بدسری . بدتابی . (یادداشت مؤلف ).