بدمعاملهلغتنامه دهخدابدمعامله . [ ب َ م ُ م َ / م ِ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) کسی که در معامله دارای کارهای ناپسند و زشت بود. (ناظم الاطباء). بدسودا، یعنی آنکه معامله بناراستی کند. (آنندراج ). بَل ّ. (یادداشت مؤلف ).
بدمعاملگیلغتنامه دهخدابدمعاملگی . [ ب َ م ُ م َ / م ِ ل َ / ل ِ ] (حامص مرکب ) رفتار ناپسندیده در معامله و سوداگری . (ناظم الاطباء).
بدمعاملتلغتنامه دهخدابدمعاملت . [ب َ م ُ م َ / م ِ ل َ ] (ص مرکب ) بدمعامله : دنیا بدین خریدنت از بی بصارتی است ای بدمعاملت به همه هیچ می خری .سعدی .و رجوع به بدمعامله شود.