بدمنظرلغتنامه دهخدابدمنظر. [ ب َ م َ ظَ ] (ص مرکب ) آنچه بنظر بد آید. بدنما. بدنمود. (فرهنگ فارسی معین ). مقابل خوش منظر. (یادداشت مؤلف ).
بدمنظرفرهنگ مترادف و متضادبدترکیب، بدگل، بدنما، بدلقا، زشت، زشترو، کریه ≠ خوشمنظر، خوشلقا، مهلقا، خوشنما، خوبرو، قشنگ، زیبا، وجیه، وجیهمنظر