بدگمانیلغتنامه دهخدابدگمانی . [ ب َ گ ُ / گ َ ] (حامص مرکب ) سؤظن . (ناظم الاطباء). اسائه ظن . (یادداشت مؤلف ). بدخیالی . (از ولف ) : گفت ... آنچه صواب است بباید نبشت چنانکه هیچ بدگمانی نماند. (تاریخ بیهقی ). پس در این باب نامه توان نبش
بدگمانیparanoiaواژههای مصوب فرهنگستانحالتی که در آن فرد باورهای نادرست دارد و بر مفروضات اشتباه تکیه میکند که ممکن است در نتیجۀ شدت یافتن آن هذیان و توهمهایی در او پدید آید مبنی بر اینکه دیگران علیه او توطئه میکنند یا میخواهند به او آسیب برسانند
اختلال بدگمانیparanoid disorderواژههای مصوب فرهنگستاناختلالی که مشخصۀ آن آشفتگی فکری معطوف به گزند و آسیب است، ولی آشفتگی عمدۀ شخصیتی در آن موجود نیست
حالت بدگمانیparanoid stateواژههای مصوب فرهنگستاناختلالی که مشخصۀ آن هذیانِ بدگمانی است و شدت و پیچیدگی آن به اندازۀ اختلال هذیانی یا روانگسیختگی بدگمانی (paranoid schizophrenia) نیست
هذیان بدگمانیparanoid delusionواژههای مصوب فرهنگستانهرگونه باور نادرست که فرد اعتقاد راسخ به آن داشته باشد و علیرغم وجود شواهدِ مغایر، از آن دست برندارد
اختلال بدگمانیparanoid disorderواژههای مصوب فرهنگستاناختلالی که مشخصۀ آن آشفتگی فکری معطوف به گزند و آسیب است، ولی آشفتگی عمدۀ شخصیتی در آن موجود نیست
حالت بدگمانیparanoid stateواژههای مصوب فرهنگستاناختلالی که مشخصۀ آن هذیانِ بدگمانی است و شدت و پیچیدگی آن به اندازۀ اختلال هذیانی یا روانگسیختگی بدگمانی (paranoid schizophrenia) نیست
هذیان بدگمانیparanoid delusionواژههای مصوب فرهنگستانهرگونه باور نادرست که فرد اعتقاد راسخ به آن داشته باشد و علیرغم وجود شواهدِ مغایر، از آن دست برندارد
اختلال بدگمانیparanoid disorderواژههای مصوب فرهنگستاناختلالی که مشخصۀ آن آشفتگی فکری معطوف به گزند و آسیب است، ولی آشفتگی عمدۀ شخصیتی در آن موجود نیست
حالت بدگمانیparanoid stateواژههای مصوب فرهنگستاناختلالی که مشخصۀ آن هذیانِ بدگمانی است و شدت و پیچیدگی آن به اندازۀ اختلال هذیانی یا روانگسیختگی بدگمانی (paranoid schizophrenia) نیست
هذیان بدگمانیparanoid delusionواژههای مصوب فرهنگستانهرگونه باور نادرست که فرد اعتقاد راسخ به آن داشته باشد و علیرغم وجود شواهدِ مغایر، از آن دست برندارد